بسم الله
یه خونه ی کوچیک
خیال می کردم
برای پیشونیم
یه خونه ی کوچیک
رو شونه هات داری
چه بی دلیل، چه زود
بهونه گیر شدی
چقد دلیل واسه
بهونه هات داری
آهای فرصت کم!
آهای راه زیاد!
یه عمر فاصله بود
از تو به این آغوش
بین من و تو هنوز
یه ریز برف می آد
به دیدنم که میای
لباس گرم بپوش
به دیدنم که میای
برام گلاب بیار که
مزّه مزّه کنم
نفس کشیدنتو
برای تشنگیام
یه کم سراب بیار
که باز دوره کنم
خیال دیدنتو
به خاطر تو، دلم
با اینکه زود شکست
نه باز عاشق شد
نه دوست پیدا کرد
نه پای درد دلِ
هر کی رسید نشست
نه سفره ی دلشو
پیش کسی وا کرد
به دیدنم که میای
برام ستاره بیار
چراغ اول این
شبو تو روشن کن
بازم اگه حرفام
حوصلتو سر برد
هنوز سحر نشده
هوای رفتن تو
بسم الله
پر زدی بادیگران، گفتم خدا همراه تو
پشت سر را نگران، گفتم خدا همراه تو
رفتی و دیدم تو را، چیزی نگفتم لحظه ای
رفتی اما شادمان، گفتم خدا همراه تو
خاطراتم با تو را، در ذهن خود حک می کنم
بردی از یاد آن زمان، گفتم خدا همراه تو
قد یک کشور، نفر، دل تکه تکه می کنند
خونم از دل شد روان، گفتم خدا همراه تو
کاروان بی وفایی، پیش رویت جلوه کرد
گم شدی در کاروان، گفتم خدا همراه تو
آخرین روزی که تو، از کوچه ات راندی مرا
رفتم اما بی زبان، گفتم خدا همراه تو
خسته از تنهایی و، درمانده از هر جا و کس
رفتم از این نو خزان، گفتم خدا همراه تو
نا امید از هر کجا، سوی خراسان پر زدم
در خطاب اصفهان، گفتم خدا همراه تو
با وجود درد و غم، آسوده گشتم در حرم
از پس آن آستان، گفتم خدا همراه تو
لطف آقا شاملم، شد خادمی شایسته ام
در میان خادمان، گفتم خدا همراه تو
علی شریفی
از اونجایی که من رییس شورای دبیرستانمون هستم، یک طرح مشهد ریختم و حالا پوسترشو طراحی کردم. خواستم ببینم نظر شما درباره ی اون چیه؟
اختصاصی خودم از برف...( البته چن تا دیگه هم بود. دیگه نشد بذارم)
